ژانـر درام
سال 1974کارگردان Reza Safai
نویسنده Saeed Motalebi
استودیو Soureh
مازیار (ایرج قادری) و پرویز (بهمن مفید) دو برادر ناتنی هستند که تحت سرپرستی افخم الدوله (ایران قادری) بزرگ شده اند. مازیار با مریم (پوری بنائی) قرار ازدواج گذاشته است؛ اما در قزوین، زادگاه دختر، زلزله می آید و او آواره می شود و مازیار در جست و جوی مریم به قزوین می رود و ناامید باز می گردد. مریم، بدون اطلاع مازیار، به خانه ی افخم الدوله راه می یابد و آموزش قرائت قرآن را به چند نوجوان به عهده می گیرد. پرویز رقاصه ای (مرسده کامیاب) را دوست دارد؛ اما افخم الدوله او را با مریم آشنا می کند. آن دو با هم ازدواج می کنند، و مازیار مریم را پای سفره ی عقد می بیند. آن دو درباره ی گذشته ی خود سکوت می کنند. همان شب جاسم، صاحب کافه، و نوچه هایش با پرویز درگیر می شوند و رقاصه یکی از آنها را می کشد و وانمود می کند که پرویز مرتکب قتل شده است. او پرویز را وامی دارد که جسد را با اتومبیل به دره پرتاب و شایع کنند که پرویز کشته شده است. پرویز همسرش را ترک می کند. پرویز به مریم سر می زند و از او می خواهد که راز زنده بودنش را پوشیده نگه دارد. مریم آبستن می شود و افخم الدوله او و سپس مازیار را از خانه اش می راند. مازیار از مریم و فرزندش مراقبت می کند، و پرویز که به رابطه ی آن دو بدگمان شده ...
Maziar "Iraj Ghaderi" and Parviz "Bahman Mobid" are two half-brothers raised under Afkham al-Dawlah "Iran Ghaderi" .