کارگردان Mohammad Saffar
نویسنده Hassan Rafi'i
قاسم ملول جوان قماربازی است که با سرقت کیف پیرزنها گذران میکند. مادرش با او به مهربانی رفتار میکند. اما پدرش، که مأمور پلیس است، به او اعتنایی ندارد. پدر او را از خانه میراند و قاسم در خانهٔ دوستش عزیز ساکن میشود. قاسم کیف زری را میرباید، و زری، چند روز بعد، با دیدن قاسم او را تعقیب میکند و در تصادف اتومبیل از هوش میرود. قاسم او را به خانهٔ یکی از دوستانش میبرد، و زری پس از به هوش آمدن جارو جنجال راه میاندازد. آن دو، به تدریج، به هم علاقهمند میشوند. قاسم در یک مهمانی در خانهٔ خودش کیف مهمانان را میرباید، و نامادری زری او را میبیند. زری خانهٔ نامادری را ترک میکند و به قاسم پناه میبرد، و قاسم او را به عقد خود درمیآورد. قاسم، که قادر نیست که کار آبرومندی بیابد، پس از این که در مییابد زری آبستن است،تصمیم می گیرد برای آخرین بار دست به سرقت بزند...