کارگردان Iraj Ghaderi
نویسنده Saeed Motalebi
استودیو Filmco Films
کشور سازنده 
اسلام از حبس آزاد می شود و به دیدار دوست قدیمی اش مصیب می رود. قدیر می کوشد آن دو را به کار قاچاق بکشاند؛ اما اسلام مقاومت می کند و مصیب را، که موافق همکاری است، بر حذر می دارد. پیرمردی از آن دو می خواهد که دخترش صفا را در آن سوی آب ها بیابند و با خود به بندر بیاورند. دو دوست با اصرافیل و لنجش عازم امارات می شوند و صفا را، به خلاف میلش، از کافه ای که در آنجا کار می کند با خود به شهر بندری می آورند. صفا، به تلافی، بین دو دوست کدورت ایجاد می کند. صفا، که به اسلام علاقمند است، خود را به مصیب نزدیک می کند تا حسادت اسلام را برانگیزد. قدیر نیز به این کدورت دامن می زند و مصیب را ترغیب می کند که برای او کار قاچاق کند...
An old man asks Eslam and Mosayyeb to find his daughter who was supposedly taken against her will. When they find the girl (Safa), she is reluctant to go back because she hates the living condition her father has provided for her. However Eslam brings her back forcefully so irritated Safa decides to come between the two friends and make them enemies in order to take her revenge.
