کارگردان Reza Mirlohi
نویسنده Reza Mirlohi
استودیو Mehregan Film
ملک، که با همسرش زرین تاج و دختر معتادش فریبا زندگی می کند، در آستانه ی ورشکستگی است. او قرار گذشته تا دخترش را به عقد سهراب، فرزند کمال، در آورد؛ اما اعتیاد دختر مانع است. ملک به توصیه ی پزشک دخترش را در بیمارستان بستری می کند، و از خواننده ای به نام خاتون، که به دخترش شباهت دارد، درخواست می کند که نقش دخترش را بازی کند، به این شرط که پدر بیمار او را برای مداوا در بیمارستان بستری کند. خاتون به رغم نظر نامزدش اسدالله با پیشنهاد ملک موافقت می کند و در خانه ی ملک ساکن می شود و رفتار فریبا را تقلید می کند. وقتی خاتون با فریبا و سپس با دوستانش ملاقات می کند سهراب به هویت او پی می برد؛ اما بروز نمی دهد. او که به تدریج شیفته ی خاتون شده در ملاقات با اسدالله از او می خواهد که برای خوشبختی خاتون از علاقه ی خود نسبت به او درگذرد. در این اثنا فریبا، که حالش قدری بهبود یافته...
Malek wants to wed his daughter to Sohrab whose father is wealthy and Malek owes him a lot of money. The problem is that the girl is addicted and won't be sober before the groom family arrive. Malek, afraid of bankruptcy, looks for a solution and meets a dancer girl who just looks like her daughter.