کارگردان Tom Tykwer
داستان فیلم در فرانسه و در آغاز دوره مدرن روایت میشود. ژان باپتیست گرونویل که در میان گندابهای پاریس قرن هیجدهم به دنیا آمده، شامهای بسیار تیز و غیرعادی دارد. او دنیا و هرچه در آن است را از طریق شامه خود میشناسد. او که بلافاصله پس از تولد مادر خود را از دست داده، در کنار کودکان سر راهی بزرگ شده و در نوجوانی به دباغی خشن فروخته میشود. آشنایی ژان باتیست با دختری زیبا و کشتن وی باعث میشود تا وی برای یادگیری فنون حفظ بو خود را به عطرسازی مشهور به نام بالدینی نزدیک کند. بالدینی او را از دباغ میخرد، چون به شامه وی برای ساخت عطرهای تازه نیاز دارد. اما بعد از مدتی کوتاه که برای بالدینی موفقیت دوباره و پول به همراه دارد، ژان باتیست از یافتن آنچه که به دنبالش بوده ناامید شده و بالدینی را ترک میکند. بالدینی نیز مانند زنی که او را بزرگ کرده و دباغ خشن، بعد از رفتن ژان باتیست بر اثر سانحهای جان خود را از دست میدهد. ژان باتیست که برای حفظ رایحههای مورد نظرش حاضر به انجام هر کاری، حتی جنایت است، پس از استخدام در کارگاه گلابگیری راهی برای حفظ بوی خوش بدن زنان یافت و شروع به شکار زنها و استخراج رایحه خوش تن آنان میکند.
Op een armoedige markt in het achttiende eeuwse Parijs wordt Jean-Baptiste Grenouille geboren. Hij bezit een zeer bijzondere gave: een ongelooflijk gevoel voor reuk. Als hij opgroeit maakt hij zich volledig meester van de reuk, door alle geuren in Parijs te ontcijferen en leerling te worden van een beroemd parfum-ontwikkelaar. Toch is Jean-Baptiste nog niet tevreden, en hij raakt geobsedeerd door het 'vangen' van bepaalde geuren zoals die van vers hout. Dan ruikt hij op een dag een heel bijzondere geur...die van een prachtige jonge maagd...