کارگردان Ahmad Najibzadeh
نویسنده Ahmad Najibzadeh
استودیو Studio Missaghieh
ایرج و احمد در شرکتی کار می کنند که مسئولان آن اعلام کرده اند به کارمندان متأهل خانه های پنج اتاقی خواهند داد. ایرج در ویترین عکاسخانه ای عکس مریم را می بیند و پس از آشنائی با او قول و قرار ازدواج می گذارد؛ اما پدر دختر، میرزا، اعلام می کند که اول بایستی دختر بزرگش مهری به خانه ی بخت برود. ایرج به دنبال احمد به روستا می رود و او را از پای سفره ی عقد به تهران می آورد تا با مهری ازدواج کند. شرط دیگر میرزا این است که زن آشپزی که ایرج به جای مادرش معرفی کرده به عقد او درآید، و زن به نوبه ی خود این وصلت را در گرو ازدواج بنفشه، دختر سردار با پسرش اعلام می کند و سردار هم در صورتی با این وصلت موافقت می کند که مریم به عقد پسرش بهرام درآید. وقتی ایرج از این همه شرط و شروط کلافه شده بهرام با همسر فرنگی اش هلن بازمی گردد و ...