کارگردان Aramais Vartan Yousefians
نویسنده Abbas Pahlavan | Aramais Vartan Yousefians
استودیو Iran Film
حبیب و مریم به هم علاقه دارند، و اکبر به مریم علاقمند است و او را از پدرش رجب خواستگاری می کند. چنگیز که صیادان بسیاری برای او کار می کنند، رجب را تهدید می کند که با قایق موتوری به صید نرود و برای او کار کند. رجب برای تهیه ی جهیزیه ی دخترش از چنگیز پانزده هزار تومان پولی را طلب می کند که سال ها پیش به پدر چنگیز قرض داده است. چنگیز افرادش را وامی دارد که رجب را تنبیه کنند. شبی که حبیب و رجب به دریا رفته اند دریا طوفانی می شود و مریم به کلبه ای ساحلی می رود تا با فانوس به آنها علامت بدهد. چنگیز با استفاده از تاریکی شب مریم را گرفتار و به او تجاوز می کند. رجب قایقش را می فروشد تا جهیزیه ی مریم را تأمین کند. اما روز عروسی چنگیز شایع می کند که حبیب مریم را بی سیرت کرده است. مراسم عروسی مریم و اکبر به هم می خورد و...
Habib and Maryam love each other and want to get marry but another guy Akbar first go to her father and proposes for her. Meanwhile the father is in debt to Changiz which makes him to face him.