فرانکشتاین جوان / Young Frankenstein

«دکتر فردریک فرانکنستاین» (وایلدر)، جراح جوان امریکایی و نوه ی بارون «ویکتور» - که برای برائت از بدنامی های خانواده اش، نامش را به فرانکنستین تغییر داده - برای گرفتن ارثیه ای که از جدش باقی مانده، به ترانسیلوانیا و قصر اجدادی اش می رود. ارثیه، دفترچه شرح آزمایش‌های «ویکتور» است و «فردریک» به کمک دستیارش، «ایگور» هیولائی (بوئل) خلق می‌کند. هیولا از قصر می‌گریزد و با یک دختربچه و یک راهب کور (هاکمن) برخورد می‌کند، اما «فردریک» و «ایگور» با نوای ویولن او را باز می‌گردانند. در اینجا نامزد «فردریک»، «الیزابت» دل‌باخته هیولا می‌شود، و «فردریک» - که از ابتدا می‌خواسته مغز یک دانشمند پرهیزکار را برای هیولا بگذارد - مغز خودش را با هیولا عوض می‌کند و .....

A young neurosurgeon inherits the castle of his grandfather, the famous Dr. Victor von Frankenstein. In the castle he finds a funny hunchback, a pretty lab assistant and the elderly housekeeper. Young Frankenstein believes that the work of his grandfather was delusional, but when he discovers the book where the mad doctor described his reanimation experiment, he suddenly changes his mind.